اگرشعر نبود هیچکس زیبایی را درک نمیکرد
شعرگلی ازبهشت برین برای آرامش زمینیان است .اندیشه شاعر خاستگاه شعر اوست آموزه هاتجربه هاودریافتهای
باطنی وظاهری از جهان هستی است .که در اندیشه شاعر با عقل برتر وعشق عمیق وعاطفه سرشار ممزوج شده ومشعل درد های
مقدس را در جان شاعر بر افروخته نغمه شیدایی را ساز میکند وشاعر با روحی سبکبال در آتشی دلچسب در آسمان خیال بپرواز در
می آیدواز سوز ضمیر نغمه سرایی میکند ودلها واذهان را به شوق وشور میآوردودلها را بهم پیوند میدهد وعالم تکثر را به بند وحدت میکشد
تا نور امید برآنها بتابد ویاس ونا امیدی تاریکی را از دلها واذهان بزداید.شاعر هنرمندی است که نهایت دقت وظرافت را بکار میگیرد وجان کلام را در بیتی ظریف چنان میگنجاند که همه را متحیر میکندشاعر هنرمند خلاقی است که با ایجاز خود دلهارا بوجد می آورد
نکته. این که حسن رفتار وکردار را رعایت کندتاسخنش بردل بنشیند
اما آندسته شاعرانی که نعمت الهی را به نقمت تبدیل میکنند ومردم را با اشعار کفر آمیز یا ابا حیگری ولودگی همراه میکننداینان از آبشخورهای دوزخی تغذیه شده اند ودر تاریکی های حیات چیزی فراتراز هوس چرانی کامجویی آنی سراغ ندارند. باجابجا نشان دادن حق وباطل در ضلالت گمراهی خویش غرق شده اند وچشمشان ودرکشان از این عالم با عظمت همانا خور وخواب خشم وشهوت را میبیننداینان بوی تعفن دماغشان را پر کرده نمیتوانندبوی عطر حقیقت را استنشاق کنندمسخ شدگان مظاهر عصر خویش هستند بال پروازشان شکسته ودر کوچه پس کوچه های عالم سرگردانند .توهمشان
برقوه خیال آسما نیشان چیره گردیده اما زبان شعر بسیار مهم است که سهل وساده وهمه فهم باشد. پیام ارزشمند داشته باشد عاری ازخرافه واضافه گویی قالب شعر را خود پیام انتخاب میکند وشاعر باید که زیاد مطالعه داشته باشد
باجهان بینی وسیع .مردم شناس مخاطب سنج باشد تزکیه نفس کند واز نفس خویش مراقبت نماید .بااستعدادخدا دادی خود بتواند از دریای عقل گوهرهای نابرا صید وبه بند بکشد.آزاد منش باشدشاعر باید زمینه الهام را در خود تقویت نمایدبا ظلم وستم در ستیز باشد حق طلب باشد
هرکه اندیشه اونابتر است سخنش ازهمه نا یابتر است
شیدای اصفهانی